آندریا مادری درگیر و توجه بود و همیشه به دخترش، کلوئی، نزدیک بود. بنابراین وقتی در ویزیت سالانه کلوئه، پزشک اطفال او درمان اختلال خوردن را به صورت بستری پیشنهاد کرد، شوکه شد. آندره آ می دانست که کلویی تا حدودی در مورد دویدن متعصب شده است، اما به نظر می رسید که در خانه غذاهای مغذی می خورد. کلویی همیشه لاغر بود و کاهش وزن اخیرش چشمگیر به نظر نمی رسید، اما پزشکش توضیح داد که ضربان قلبش به طرز خطرناکی پایین است و نگران است که از نظر پزشکی ثبات نداشته باشد.
آندریا تنها نیست. این سخنی است که من اغلب از والدین می شنوم. تشخیص اینکه چه زمانی یک فرد دارای اختلال خوردن است، همیشه آسان نیست، و با این حال اینها مرگبارترین اختلالات روانپزشکی هستند (به غیر از اعتیاد به مواد افیونی). مداخله و درمان زودهنگام می تواند سال ها رنجی را که اغلب با این بیماری های مزمن همراه است را از بین ببرد و بهبودی کامل را تسهیل کند.
در جدیدترین کتابم، بزرگسالان: کتاب تصویر بدن برای زندگی، که راهنمای سلامت روان برای نوجوانان و بزرگسالان جوان است، یک فصل کامل در مورد اختلالات خوردن گنجانده ام. شایع ترین سن شروع اختلالات خوردن بین 12 تا 25 سالگی است. و مانند بزرگسالان، کودکان نیز ممکن است از تعدادی از اختلالات تغذیه ای که زندگی را تغییر می دهند و تهدید کننده زندگی هستند، از جمله بی اشتهایی عصبی، پرخوری عصبی، اختلال پرخوری، غذای محدودکننده اجتنابی رنج ببرند. اختلال مصرف و ارتورکسی.
Alli Spotts-De Lazzer یک درمانگر است که بیش از 17 سال با بیماران مبتلا به اختلال خوردن و خانواده های آنها کار کرده است و اخیراً کتابی برای والدین بیماران مبتلا به اختلال خوردن نوشته است. او به من گفت که در یک گروه حمایتی که برای والدین کودکان مبتلا به اختلالات خوردن اجرا میکند، اغلب از والدین ابراز پشیمانی میکند که متوجه نشدند چه زمانی - یا حتی چگونه - اختلال خوردن فرزندشان شروع شده است.
در اینجا مواردی وجود دارد که اگر در مورد فرزند خود نگرانی دارید باید به آنها توجه کنید.
تغییر در عادات غذایی
اگرچه اختلالات خوردن عموماً به عنوان مشخصه امتناع غذا تصور می شود، تشخیص های مختلف اختلال خوردن وجود دارد - مانند بی اشتهایی عصبی، پرخوری عصبی، اختلال پرخوری - و همه این اختلالات با محدودیت غذایی یا کاهش وزن تعریف نمی شوند. بنابراین، شاخصهای اختلال خوردن شامل کمتر خوردن نسبت به معمول و خوردن بیشتر است. حذف وعده های غذایی و بهانه آوردن برای نخوردن می تواند مانند افراط در غذا خوردن، علامت قرمز باشد.
تغییرات مشکل ساز در عادات غذایی همچنین می تواند شامل تمرکز بر درشت مغذی ها یا کالری موجود در غذاها یا حذف کل گروه های غذایی از رژیم غذایی فرد باشد. اگرچه رژیم های غذایی رایج اغلب این رفتارها را توصیه می کنند، اما آنها ناسازگار هستند. علاوه بر این، تحقیقات بارها نشان داده است که رژیم غذایی یکی از پیشبینیکنندههای اولیه برخی از اختلالات خوردن است. کودکان و نوجوانان هنوز در حال رشد هستند و نباید چیزی را که می خورند محدود کنند.
تغییر در عادات یا سطوح فعالیت
مانند کلوئه، بسیاری از افراد مبتلا به اختلالات خوردن به طور چشمگیری الگوهای فعالیت خود را تغییر می دهند. ورزش بیش از حد ممکن است نشانه ای از اختلال خوردن باشد، به خصوص اگر کودک مصرف غذا را با رفتار ورزشی مرتبط کند. به عبارت دیگر، اگر فرزند شما برای جبران آنچه خورده یا کالری بسوزاند در مورد ورزش صحبت می کند، این حداقل یک رویکرد ناسازگار برای ورزش است.
تفسیر تغییرات پسران در عادات فعالیت اغلب دشوار است. برای پسران نوجوان و جوانان علاقه مند به وزنه برداری و گذراندن وقت در باشگاه با دوستان خود به طور فزاینده ای عادی است. اگر این عادات بیش از حد شوند (هر روز یا چند بار در روز) یا با نگرانی های مربوط به تصویر بدن و توجه وسواسی به انتخاب غذا همراه باشند، احتمالاً زمان آن فرا رسیده است که با سؤالاتی در مورد انگیزه ورزش و درک بهتر ذهنی او به کودک خود مراجعه کنید.
نگرانی از تصویر بدن
نگرانی های مربوط به تصویر بدن برای تشخیص اختلال خوردن ضروری نیست، اما اغلب وجود دارد. این نگرانیها در میان افراد در هر سنی و جنسیت و هویت جنسی نسبتاً هنجاری است، که میتواند تشخیص اینکه چه زمانی مشکلساز هستند تا حدی که مداخله ضروری است را دشوار کند.
شکایت از اندازه و شکل بدن یا ترس شدید از افزایش وزن یا تغییرات بدن، «طبیعی» یا سالم نیست. و اگرچه نوجوانان اغلب تا حدودی درگیر ظاهر خود هستند، تمرکز بیش از حد بر ظاهر، بررسی مداوم ظاهر آنها (مثلاً در سطوح بازتابنده) و نگرانی در مورد ظاهر خود باید باعث نگرانی شود. داشتن تصویر بدنی سالم به معنای احساس راحتی در پوست خود است. نگرانی در مورد "بی نقص" به نظر رسیدن قبل از خروج از خانه نشان دهنده نگرانی های مربوط به تصویر بدن است که شایسته توجه است و ممکن است نشان دهنده یک اختلال خوردن باشد.
خلق و خوی و تحریک پذیری
اونا هانسون، مربی والدینی که با خانوادههایی که با اختلالات خوردن کنار میآیند کار میکند، به من میگوید: «اگر نوجوانان بداخلاق یا گوشهگیر به نظر میرسند، میتواند وسوسهانگیز باشد که آن را به رشد معمولی نوجوانان تبدیل کنیم. اما اگر به نظر می رسد کودک شما حس شوخ طبعی یا شادی خود را از دست داده است، این نشانه قرمز است که چیزی درست نیست. ممکن است این یک اختلال خوردن نباشد، اما قطعاً نشانهای است که آنها نیاز به حمایت دارند.»
برای والدین عادی است که انتظار داشته باشند فرزندانشان بدخلقی باشند، به خصوص زمانی که آنها وارد سال های نوجوانی می شوند. این انتظارات مبتنی بر تجربه خود ما از نوجوانی و این واقعیت است که نوجوانان می توانند بد خلق باشند. چگونه میدانید که این بدخلقی «عادی» است یا بدخلقی مشکلساز؟ اگر متوجه تغییر به سمت تحریک پذیری شدید، ممکن است علامت قرمز باشد.
Spotts-De Lazzer به من میگوید: «یک چیز رایجی که والدین گزارش میکنند تغییر احساس روی پوست تخممرغ در اطراف فرزندشان است». او پیشنهاد می کند که اگر چنین احساسی دارید، با فرزندتان صحبت کنید و از طریق یک درمانگر یا گروه حمایتی به دنبال حمایت باشید. حتی اگر فرزند شما اختلال خوردن یا هر گونه نگرانی دیگر در مورد سلامت روانی را تجربه نمی کند، اگر خلق و خوی پیش فرض او منفی باشد و کل خانواده از حمایت بهره مند شوند، احتمالاً رنج می برند.
تغییر در رفتارهای اجتماعی
غذا خوردن بسیار اجتماعی است و اختلالات خوردن اغلب اختلالاتی بسیار مخفی هستند. ضروری است که هر چند ساعت یکبار غذا بخوریم تا بهترین عملکرد را داشته باشیم، بنابراین اگر کودکی عادات غذایی خود را تغییر میدهد تا از الگوهای غذایی منظم خودداری کند، ممکن است فریبکاری و اجتناب از موقعیتهای اجتماعی خاص وجود داشته باشد. اگر متوجه شدید که فرزندتان دیگر نمیخواهد برای شام خانوادگی بنشیند یا دیگر با دوستان خود در گردشهای اجتماعی شامل غذا شرکت نمیکند، اینها نشانههایی هستند که نشان میدهند چیزی اشتباه است.
برای آندریا و کلوئه، مداخله زودهنگام به جلوگیری از ایجاد یک اختلال مزمن خوردن کمک کرد، اگرچه آندریا هنوز احساس می کند که دخترش را در ندیدن علائم هشدار دهنده زودتر ناکام گذاشته است.
هانسون به من می گوید که این غیر معمول نیست. نظری که من اغلب از والدین کودکان مبتلا به اختلالات خوردن می شنوم این است که ای کاش زودتر متوجه علائم هشدار می شدند.
Spotts-de Lazzer موافق است. وقتی صحبت از اختلال خوردن در یک کودک به میان میآید، پرچمهای قرمز بسیار متفاوتی وجود دارد! من فکر میکنم یکی از مهمترین چیزها این است که والدین (والدین) به این احساس خود احترام بگذارند که چیزی «خاموش» است.»
دریافت کمک
اختلالات خوردن یک انتخاب یا مرحله نیست، آنها بیماری های مشروعی هستند که نیاز به درمان های فیزیولوژیکی و روانی دارند. و آنها می توانند بسیار بی گناه با کنار گذاشتن انواع خاصی از غذاها، کم کردن وعده های غذایی یا نخوردن بعد از یک زمان مشخص شروع کنند. اگر این رفتارهای رژیمی مورد توجه قرار نگیرد، محدودیتها یا رفتارهای بیشتری میتواند منجر به الگوهای غذایی اختلال مزمن و اختلالات بالینی خوردن شود.
اختلالات خوردن اغلب با سایر چالش های سلامت روان نوجوانان مرتبط است. یک مطالعه موسسه ملی سلامت روان بر روی 10000 نوجوان (13 تا 18 ساله) با اختلالات خوردن نشان داد که 88٪ از آنها از اضطراب، افسردگی یا یک اختلال رفتاری رنج می برند. علاوه بر این، حدود یک سوم از مبتلایان به بولیمیا، 15 درصد از مبتلایان به پرخوری و 8 درصد از افراد مبتلا به بی اشتهایی اقدام به خودکشی کرده بودند.