اریک بیجلولد (Erik Bijleveld)، نویسنده ارشد این مطالعه، میگوید: «بر اساس کار قبلی در این زمینه، انتظار داشتم تلاش ذهنی برای اکثر افراد ناخوشایند باشد، اما همچنین انتظار داشتم که برای برخی از وظایف کمتر منفی دیده شود.
بیجلولد گفت: «اما ما چنین چیزی را ندیدیم. «اگرچه مردم از پاداشهای مرتبط با وظایف ذهنی لذت میبرند، همین افراد از تلاش ذهنی آن لذت نمیبرند. در عوض، آنها احساس ناراحتی، عصبانیت، ناامیدی و استرس می کنند.»
البته چنین کاری درد واقعی نیست. مغز شما پایانه های عصبی ندارد، بنابراین درد در مغز مانند درد در ناحیه گردن نیست. اما تلاش ذهنی لازم برای اندیشیدن سخت می تواند آنقدر ناراحت کننده باشد که برخی افراد به جای آن درد فیزیکی را انتخاب کنند.
مطالعهای در سال 2020 از افراد پرسید که آیا ترجیح میدهند یک کار حافظه دشوار را انجام دهند - به خاطر بسپارند که آیا کارتی بعد از حواسپرتی دوباره ظاهر میشود یا نه، یا درد شدید ناشی از دستگاه گرمایی که روی پوست نگه داشته شده است را تجربه کنند. وقتی درد جزئی بود، افراد بیشتری گرما را انتخاب کردند، اما با افزایش درد، این تعداد کاهش یافت. با این حال، 28 درصد از شرکتکنندگان همچنان درد فیزیکی را به فشار روانی ترجیح دادند، حتی زمانی که درد شدیدترین بود.
نویسندگان این مطالعه نوشتند: «به عبارت ساده، مردم ترجیح میدهند گرمای بسیار دردناک را به جای انجام کاری که از نظر ذهنی نیاز دارد، تجربه کنند.
چگونه می تواند این باشد؟ از این گذشته، بسیاری از آنها در اوقات فراغت خود پازل انجام می دهند، شطرنج بازی می کنند یا مغز خود را به انواع مختلف به چالش می کشند. با این حال، حتی در آن سناریوها، مطالعات در بررسی نشان داد که افراد از تلاش ذهنی شکایت داشتند.
بیجلولد میگوید: «سخت اندیشیدن خستهکننده است و خستگی میتواند ایجاد شود. "تمرکز همچنین به این معنی است که انجام کارهای دیگر غیرممکن است زیرا مغز واقعا نمی تواند چند کار را انجام دهد. از آنجا که چنین است، مردم باید از فرصتهای دیگری که ممکن است جالبتر و لذتبخشتر باشند چشمپوشی کنند.»
اجتناب از انجام کارهای حتی سرگرم کننده
مطالعه جدید که روز دوشنبه در مجله Psychological Bulletin منتشر شد، متاآنالیز 170 مطالعه را از سال 2019 تا 2020 انجام داد که شامل بیش از 4500 نفر از 29 کشور بود. ورزشکاران آماتور، دانشجویان کالج و کارکنان مراقبت های بهداشتی و نظامی از جمله شرکت کنندگانی بودند که یک یا چند مورد از 358 کار شناختی را انجام دادند.
بیجلولد گفت، این مطالعه بسیاری از راههایی را که در آنها تصور میشد وظایف فکری پاداشدهندهتر و رضایتبخشتر هستند، انجام شد.
اگر روی کار کنترل یا خودمختاری دارید، اگر در آن مهارت دارید، اگر درباره آن بازخورد دریافت میکنید، اگر برای شما اهمیت واقعی دارد و شروع و پایان روشنی دارد، باید انگیزه و تلاش بیشتری داشته باشید. رضایت بخش تر است. ما انتظار داشتیم تلاش ذهنی در این شرایط کمتر منفی باشد، اما باز هم آن را نیافتیم.»
به نظر می رسید حتی سرگرمی هم مهم نبود. بیجلولد گفت در یک مطالعه، گلف بازان آماتور تاب های گلف خود را تمرین کردند، در حالی که در مطالعه دیگر، مردم یک بازی واقعیت مجازی جذاب را انجام دادند. او گفت: «آنها راه خود را از طریق نسخه واقعیت مجازی ایستگاه قطار سنت میشل نوتردام در پاریس پیدا کردند.
بیجلولد افزود، حتی برای آن وظایف، هر چه تلاش ذهنی بیشتر باشد، تجربه ناخوشایندتر است. او گفت: «حتی اگر کار واقعاً خوبی داشته باشید، این ارتباط بین تلاش ذهنی و احساسات منفی از بین نمیرود.»
سخت اندیشیدن کار سختی نیست. حتی اگر ممکن است خسته کننده و خسته کننده باشد، مردم می توانند ارزش ناملایمات روانی را ببینند - پس از پایان آن.
ما می توانیم تلاش های خود را توجیه کنیم. بیجلولد میگوید: گاهی اوقات به آن اثر Ikea گفته میشود، پس از مبلمانی که بهخاطر فقدان دستورالعملها، چیدن آنها بسیار دشوار است. ایده این است که اگر مردم برای چیزی تلاش ذهنی یا فیزیکی انجام داده اند، قدردانی بیشتری نسبت به چیزی که خلق کرده اند دارند.
"از آنجایی که تلاش بسیار بد است، همچنین سیگنالی برای مردم است: "خوب، این باید ارزشمند بوده باشد." بنابراین، در دراز مدت، فکر می کنم تلاش ذهنی نقش مهمی در معنا بخشیدن به زندگی دارد."
چگونه مدیران می توانند به مغز شما کمک کنند
بیجلولد گفت که بیشتر مسئولیت طراحی مجدد نحوه لذت بخش کردن تفکر بر دوش کارفرمایان، معلمان و دیگرانی است که از مردم می خواهند از نظر ذهنی تلاش کنند.
او گفت: "ما اکنون می دانیم که نمی توانید تصور کنید که با وادار کردن مردم به تمرین، آنها یاد می گیرند که از جنبه های پرتلاش آن کار لذت ببرند." زمانی که از مردم خواسته می شود تلاش ذهنی قابل توجهی انجام دهند، مدیران باید از آنها حمایت کنند و به خاطر تلاششان پاداش دهند.
به گفته کیرا شابرام، استادیار مدیریت در دانشکده بازرگانی فاستر در دانشگاه واشنگتن، تحقیقات در مورد فرسودگی کارمندان نشان میدهد که این پاداشها برای ایجاد منفعت نباید زیاد یا وقتگیر باشند.
شابرام در مصاحبه قبلی به CNN گفت: «حتی حرکات بسیار کوچک هم روز بعد تأثیر گذاشت. تعریف کردن از کسی، بیرون بردن او برای پنج دقیقه پیادهروی برای خوردن قهوه، میبینیم که این کار باعث میشود که ساعت در فرسودگی شغلی روز بعد باشد.»
چگونه می توانید به مغز خود کمک کنید
کارشناسان میگویند در جامعهای که معمولاً انتظار عملکرد ذهنی درجه یک در همه زمانها را دارد، یافتن چنین ژستهایی از سوی مدیریت ممکن است حداقل به طور مداوم دشوار باشد. خوشبختانه، اقداماتی برای لذت بخشیدن به تلاش ذهنی وجود دارد.
برای استراحتهای منظم برنامهریزی کنید: ممکن است به نظر برسد که با بلند شدن در وسط یک کار، جریان ذهنی خود را قطع میکنید، اما به گفته متخصصان، استراحت - بهویژه یک استراحت فیزیکی مانند پیادهروی بیرون - قدرت مغز را تازه و تقویت میکند. متأسفانه، مردم اغلب آن گزینه را انتخاب نمی کنند.
بیجلولد میگوید: «ادبیات نشان میدهد که وقتی به مردم این فرصت را میدهید که استراحتهای خود را تعیین کنند، مردم معمولاً استراحتهای بسیار کمی انجام میدهند، یا تمایل دارند بیش از حد منتظر بمانند».
چه نوع استراحتی بهتر است؟ او گفت، محققان دریافتهاند که هیچ "شکست کاملی که برای همه کارساز باشد" وجود ندارد.
برخی از افراد با کمی پیاده روی بهبود می یابند. افراد دیگر ممکن است پس از تماشای تلویزیون بهبود یابند. "شما می خواهید چیزی را انتخاب کنید که به شما کمک کند از کاری که انجام می دهید جدا شوید و احساس خوبی به شما بدهد."
زمانی که لازم است مرخصی بگیرید: چالشهای ذهنی میتوانند آنقدر خستهکننده باشند که سلامت جسمی را تحت تأثیر قرار دهد. کارشناسان می گویند، پس وقت آن است که به خود لطف بیشتری ببخشید.
شابرام گفت: «اگر فرسودگی است، به خودتان اجازه بدهید که درگیر مراقبت از خود باشید، درست است؟ چرت بزن یک روز مرخصی گرفتن.
آرنستن در مصاحبه قبلی به CNN گفت: «اما فعالیتهای فیزیولوژیکی سالمتر (مانند ورزش و مدیتیشن) که چشماندازی را ایجاد میکند، میتواند واقعا مفید باشد.
اگر فشار روانی باعث می شود در شغل خود احساس بیگانگی و نارضایتی بیشتری کنید، در اینجا یک گزینه وجود دارد - سپاسگزاری و شفقت را تمرین کنید.
شابرام گفت: «آنچه که مییابیم این است که شفقت نسبت به دیگران به بازیابی حس تعلق کمک میکند. "مربی کسی شوید. کار داوطلبانه را شروع کنید. چیزی که متوجه میشویم این است که انجام کارهای محبت آمیز برای شخص دیگری واقعاً شما را از این احساس بیگانگی بیرون میکشد.»
شابرام اضافه کرد: فراموش نکنید که نسبت به خودتان دلسوز باشید.
در نهایت، مغزتان را سست کنید: به جای اینکه خودتان را به خاطر یک کار پیچیده ذهنی عصبانی یا آشفته کنید، بدانید که این احساسات بخشی از انسان بودن هستند.
بیجلولد گفت: "انسانها برای حفظ انرژی تکامل یافته اند - این کلید بقای ما است." مردم از تلاش بدنی اجتناب میکنند یا حداقل از آن محافظت میکنند. فقط منطقی است که ما از نظر ذهنی همین کار را انجام دهیم.»